به نقطه اي خيره ميشوم..
تصوير تورا در ذهنم زمزمه ميكنم...و خاطرات را يكي يكي مرور..
آه كه چقد دوستت دارم..
در لا به لاي افسون ابرها.... ناگه پديدار ميشوي ناگه محو..
افسوس كه همیشه نيستي..
نظرات شما عزیزان:
برچسب:,
|
آن ها در بیداریشان به من می گویند"تو و دنیایی که در آن زندگی می کنی چیزی نیستید جز دانه شنی که بر ساحل دریایی بی کرانه افتاده اید.و من در رویایم به آن ها می گویم:"من آن دریای بی کرانه هستم.و همه ی جهان چیزی نیست جز دانه ای شن بر ساحل من."
SEDRIK.1992@yahoo.com